راه رفتنت مبارررک
پسرم دیگه بزرگ شده واسه خودش مردی شده قربونش برم الهیییییی...از دیروز بعد از ظهر که خونه عمه طیبه بودیم دیدم که تو داری راه میری
اونم یه مسیر طولانی نه که یه ذره.من و بابایی خیلی ذوق کردیم و هی تشویقت میکردیم اون وقت خود تو هم ذوق میکردی میرفتی که دست بزنی میافتادی
اخی بمیرم الهی.اره پسر کوچولوی ما دیگه میتونه با پاهای خودش روی زمین راه بره.مبارکه مامانیییییی.بوس بوس بوس.الان دیگه تو یک ساله شدی و میتونی راه بری بدون کمک و این یعنی اینکه باید بیشتر از قبل مواظبت بود وای دیگه تو چی میشی بتونی بدویی...ولی من و بابا هر روز بیشتر از روز قبل دوست داریم و بهت وابسته میشیم.خدایا ما رو هیچ وقت از هم جدا نکن و برای همو با هم نگه دار.الهی...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی