این پارسا کوچولو از اتلیه خوشش نمیاد
سلا گلکم...
دیروز با اینکه یک ماه از نوبت اتلیه تو میگذشت بالاخره رفتیم تا عکستو بگیریم.بعد از ظهر یه خواب دو ساعته توپ با هم کردیم البته با عمه منصوره و بعد از اینکه بابا از سر کار اومد حاظر شدیم که بریم.تو راه با خودم گفتم که حتما چون خواب خوبی کردی برای اتلیه بیقراری نمیکنی و عکس های خوبی به ما تحویل میدی اما مثل اینکه اشتباه کردم چون اصلا حوصله نداشتی و من و بابا و عمه خودمونو کشتیم ولی شما نخندیدی که نخندیدی
.و تلاش هر سه تای ما بی نتیجه موند و بعد از تلاش بسیار دیگه ناامید شدیم و یه نوبت دیگه تو هفته بعد گرفتیم که انشالا شما رو سرحال و قبراق و پر خنده ببریم و عکس های خوشکل ازتون بگیریم امیدوارم موفق بشیم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی